معنی از پرشهای دو و میدانی
حل جدول
سه گام
از پرشهای دو و میدانی
سه گام
از شاخههای دو و میدانی
پرش سه گام
از مسابقات دو و میدانی
ماراتون
از رشتههای دو و میدانی
پرتاب دیسک
فدراسیون جهانی دو و میدانی
یاف
جنس پیست دو و میدانی
تارتان
پرشی در دو و میدانی
سه گام
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به میدان: کپنک پوشکان میدانی درکمین تواند میدانی ک (ضیا ء اصفهانی)
لغت نامه دهخدا
میدانی. [م َ / م ِ] (اِ) کسی که در پیشاپیش امیر و یا وزیر حرکت کند و القاب او را اعلام نماید. (ناظم الاطباء). معرف. مرتبه دار.
میدانی. [م َ / م ِ] (اِخ) ابوالفضل احمدبن محمد... رجوع به ابوالفضل احمدبن محمدبن احمد شود.
میدانی. [م َ / م ِ] (ص نسبی) منسوب است به میدان و آن محله ای است به نیشابور. (یادداشت مؤلف). منسوب است به میدان زیاد نیشابور. (از انساب سمعانی). || منسوب است به میدان که محله ای است در اصفهان. (از انساب سمعانی).
تنگ میدانی
تنگ میدانی. [ت َ م َ / م ِ] (حامص مرکب) کم وسعتی میدان. محدودیت:
فلک هم مرکبی تند است کژجولان که چون کشتی
عنان بر پاردم دارد ز روی تنگ میدانی.
خاقانی.
رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه پیشنهادی
تارتان
فارسی به عربی
حر
معادل ابجد
657